نیایش مننیایش من، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

نیایشم: پاره ی تنم

تقویمی سرشار از عطر بودنت

اینم تقویم عشق کوچولوی من که باباییش دقیقه نود (28 اسفند 6 ونیم تا 9 شب ) طراحی کرد و به چاپ رسوندش ممنون بابای خوب دنیا کمتر از یک روز دیگر به پایان سال آمدنت مانده خداحافظ بهترین سال زندگی من   امروز پنج شنبه 29 اسفند 92 ساعت از یک شب گذشته است. ...
29 اسفند 1392

همیشه بهارم با تو

سلام نیایشم از امسال دو روزی بیشتر نمانده تا پارسال شود. اما این سال برایم سال دیگری بود جدا از تمام سال های زیستنم در میان همه ی غصه ها و رنج های ریز و درشت یک شادی بزرگ داشت و آن تو بودی تو که در زندگیم ثمر شدی و قدمهایت بر دیدگانم نور پاشید امسال سال دیگری است برایم چرا که یک به اضافه ی شیرین داشت 3= +2 خدایا سپاس برای این نعمت لایتناهی عید نزدیک است مادر و این اولین بهار بودن توست امسال برایم حال و هوای دیگری است. تو هستی شادی هست و غش غش خندیدنهایت برایت و به یمن وجودت و به نیت همیشه سبز ماندنت خوشه های گندم خیسانده ام. سال نو حس دیگری دارد این سال تو برای اولین بار مرا مادر صدا میزنی... مامان.... مامان مینا ...
27 اسفند 1392

دریغ از آنچه نمی توانم

نیایشم تو بزرگ میشی و من همش به خاطر ثبت نشدن لحظه لحظه بزرگ شدنت دارم ضرر میکنم ای کاش دوربینی بود که حافظه ی ثبت تمام این لحظه ها را داشت ای کاش این فایل های دیجیتال میتونست لطافت پوستت را نشون بده یا میتونست حس شیرین بوسیدنت را در خودش ثبت کنه ای کاش چشمام تموم این لحظه ها رو از بر میکرد ای کاش ذهنم تموم بودنت را ذخیره میکرد و هرازگاهی این لحظه های در حال گذر را برایم ورق میزد . ای کاش حس لامسه ام لمس تو را به خاطر میسپرد   و من میتوانستم با مرور گنجینه ی چشم و ذهن و لامسه ام، بارها مادری یک فرشته ی تازه از عرش آمده را تکرار کنم . اما دریغ از این چشم و لامسه ی ناتوان و این ذهن فراموشکار ......
24 اسفند 1392

دوستانی از جنس مهر

سلام نیایشم دیروز مامانی و شما با دوستامون خونه خاله محیا و شیداجون قرار داشتیم خاله سحر و رادمهرجون با ما اومدن و خاله الهه و آوینا هم خونه خاله محیا بهمون اضافه شدند راستش من از دیدن دوستای خوبم خیلی خوشحال شدم و هم به من هم به شما خوش گذشت. دست خاله محیای دوست داشتنی درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود  راستی  عاشق سرسری گفتنش شدم   اینم عکسای چهارتا نی نی دوست داشتنی از راست به چپ: آوینای خاله الهه  شیدای خاله محیا  شما  و رادمهر خاله سحر       هرکی داره با بغل دستیش مشورت میکنه گردهمایی دمرانه دیروز 92.12.22 قرار 5 عصر ...
24 اسفند 1392

عزیزکم 5 ماهه شد

سلام نیایشم امروز پنج ماهتم تموم شد. تبریک میگم مامانی اول به خودم برای داشتنت پنج ماهگیت مبارک عشق کوچولوی من نیازم از وقتی اومدی مامانی خیلی پرکار شده که بیشترش تحت تاثیر وجود پرجود شماست ولی همش صفاست همش عشقه همش با کمال میله مامانی نمیدونی داشتنت چه حالی داره. نمیدونی نگاه کردن بهت چه شادی و آرامشی بهم میده. وقتی که خوابی دیدن صورت مثل ماهت لذت بخشه وقتی هم که بیداری که دیگه نگوووووووووووو دلبری میکنی ناقلایی میکنی و منو میکشی و زنده میکنی نفسم تو بزرگ میشی و عشق و دوست داشتنتم بیشتر میشه عطرت خوشبوترین عطر دنیاست گلکم وقتی چشمامو باز میکنم و تو رو پیش خودم میبینم فقط سپاس و سپاس و سپاس جایز است. بهار زن...
18 اسفند 1392

آتلیه رفتن شما

سلام نیایشم جونم برات بگه مامانی امروز دوشنبه مصادف با 4 ماه و 18 روزگیت بردمت آتلیه دریچه چند تا از فیگوراش بدون لباس بود و من نگران سرماخوردنت بودم اما خدا رو شکر هواش گرم بود و اذیت نشدی پاره ی تنم با این که وقت محدود بود و باید تند تند لباساتو عوض میکردم و شمام گشنت شده بود و همش انگشت به دهن   بودی اما ممنونتم که مامانیو درک کردی و نهایت همکاری رو باهام کردی راستش اگه همکاری نمیکردی !!!!!!!! .....  اینجا هم خدا مامانیو تنها نذاشت بابایی هم که مثل همیشه دست مریزاد داره ولی حیف عکس سه نفره وقت نشد حالا بی صبرانه منتظرم ببینم عکسای جیگرگوشمو آخه تو عکساتم کلی با مامانی حرف نگفته داری قربون ...
6 اسفند 1392
1